یادسهراب به خیر
وقتی گفت .............دل خوش سیری چند
با غرورکودکانه
به شعرش خندیدم
درجوابش گفتم دلخوش ارزانیت
من به تو بخشیدم
سهراب قصه ی من چیزی نگفت:
آنچه درمن بودسوال آهسته خفت
... تاکه چرخیدچرخ گردون وفلک
من گذشتم از سالیان کودکی
سرسریهای زمان بچگی
شدم دلمرده در این خمره دار
باهمه هم وغم این روزگار
روبه سهراب وطلب عفو از آن
حالاحرفم با شماست
دل خوش سیری چند............................................
شعراز:صباح آل علی